اندیشه اجتماعی
دکتر مفتح، بر این باور است که یک جامعه زنده هم مانند یک فرد زنده است که بین همه اقشار و گروه ها هماهنگی است، یعنی همه آحاد جامعه، در یک مسیر و به سوی یک هدف و مقصد مشترک رهسپارند و ضروری است برای رسیدن به هدف مشترک، همه اقشار جامعه، اعم از شهری و روستایی، اداری و بازاری، دانشگاهی و روحانیت تعامل سازنده داشته باشند. ایشان، جدایی و بیگانگی بین اقشار را به منزله عدم حیات یک جامعه تلقی می نماید. «یک قشر زنده اینطور فکر نمی کند که فقط برای قشر خودش منافع و مزایایی را طلب کند و به فکر قشر و گروه دیگری نباشد. بنابر این می بینیم که اسلام می خواهد یک جامعه سالم، پویا، متکامل و مترقی را پایه ریزی کند و بر همین اساس به مسئله تکامل و تعاون اجتماعی و همکاری اهمیت می دهد. این جمله را بسیار شنیده اید: من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم؛ کسی که شب را صبح کند و به فکر اصلاح امور مسلمانان نباشد و در این راه اهتمام نورزد مسلمان نیست. انسانی که در خودش فرو رفته و به فکر دیگران نیست، پیامبر می فرماید به چنین فردی مسلمان نگوئید، زیرا او از اسلام برخوردار نیست. اسلام یک دین اجتماعی است.» دکتر مفتح عدالت و حقوق اجتماعی یکسان مردم را در جامعه اسلامی این گونه تشریح می کند: «در رأس یک ملت، یک فقیه و مرجع تقلید باید باشد که؛ شجاع، آگاه، دل سوز و عالم به زمان باشد... در اسلام سلسله مراتب و سازمان روحانی به مفهوم مسیحیت آن وجود ندارد و طبقه روحانی که دارای مزایای خاص اجتماعی باشد، در اسلام مطرح نیست، بلکه مردم در برابر هم مسئول و از نظر حقوق اجتماعی مساویند.» طبق نظر ایشان از آنجا که عدالت اجتماعی، جامعه را از بیماری های اخلاقی حفظ می کند و این یک ضرورت برای استحکام جامعه اسلامی است لذا تحقق آن نیازمند یک نظام سیاسی- معنوی است که مردان الهی در رأس آن قرار بگیرند.
شرایط جامعه ایده آل
آیت الله مفتح، در خلال سخنرانی خویش در سال 1351ه.ش در مدرسه عالی پارس، با اقتدا به استاد خویش امام خمینی، ضمن سفارش بر حفظ وحدت و یکپارچگی مبارزان، نسبت به وقوع تفرقه و اختلاف هشدار می دهد: «دشمن می خواهد ما را از هم دور کند و ما کوشش می کنیم با هم تفاهم بنمائیم. به مبارزان نهضت یادآور می شود: ما هنوز راه طولانی در پیش داریم و شکست ما در صورتی است که بین ما تفرقه بیافتد.» ایشان، پیرامون بروز انحطاط اجتماعی وحاکمیت نااهلان که حاصل بی تفاوتی مردم و کم اهمیت شدن امر به معروف و نهی از منکر است، یادآور می شود: «در یک ملت که روح مبارزه با گناه و فساد و نهی از منکر نبوده و هر فردی خود را مسئول فساد محیط ندانست و با عناوین و بهانه های موهوم و غلط، شانه از زیر بار این مسئولیت خطیر تهی کرد و حالت بی تفاوتی و بمن چه در او پدید آمد، طبعاً این چنین اجتماعی لجن زار و انحراف و محیط فقر و بدبختی وگرسنگی و بیماری خواهد شد، که دعای نیکان کوچکترین تأثیری در تغییر و بهبود آن نخواهد داشت و طبیعی است که براین مردم، عناصر ناصالح و پلید حکومت خواهند کرد.» دکتر مفتح، برابری اجتماعی را در پرتو دین، میسر می داند و معتقد است، آزادی و برادری که در کشورهای غربی در سده های اخیر به آن پرداخته شده، در صدر اسلام اجرایی شده است. با نگاه اجمالی به قوانین اسلام پی به برابری و مساوات انسان ها به دور از طبقه بندی اجتماعی و نژادی و... می بریم. «دین اسلام نیز که مجری مساوات و برادری و آزادی بوده و خیلی زودتر از انقلاب کبیر فرانسه، شعار سه گانه آزادی، مساوات و برادری را شروع و اختراع نمود و بطور کلی، امتیازات رنگ و جنس و مقام را لغو کرد و در دوران خود پیغمبر (ص) و خلفاء و مخصوصاً علی (ع) عنایت خاصی به این طبقه بوده است.» پذیرفتن اسلام به عنوان دینی که آزادی و برادری و مساوات در آن یکی از اصول انسانی و اولیه هر فردی است، آیا با پذیرش بردگی در اسلام تناقض ندارد؟ دکتر مفتح در پاسخ به این پرسش که چرا اسلام با بردگی موافقت کرد؟ دلیل آن را این گونه بازگو می کند: «چون قسمت مهمی از اقتصاد مکه و عربستان، در آن روز به برده و برده داری اختصاص داشت، اگر اسلام از آغاز بردگی را لغو می کرد، مسلماً عملی نبود لذا با آن موافقت کرد. ولی در عوض کفاره و جریمه بسیاری از گناهان مانند؛ خوردن عمدی روزه، سوگند دروت و امثال آن را آزاد کردن یک بنده قرار داد که به صورت تدریجی برده ها آزاد می شدند. روایاتی نیز در فضیلت آزاد کردن برده وجود دارد. لازم به یادآوری است که طبق دستور اسلام، با برده باید مثل اعضای خانواده رفتار شود و شخصیت انسانی او در نظر گرفته شود. این چنین خانواده ای برای برده، یک کانون و مکتب آموزش و تربیت بود، که یک فرد نا آشنا به آداب اجتماعی به صورت برده، به فردی آشنا به طرز رفتار و صحبت با مردم در می آمد و آزاد می شد.»
ارتباط مسلمان و غیر مسلمان
آیت الله مفتح به عنوان یک مجتهد آگاه، در مورد نجاست مطرح شده برای مشرکین و بعضاً اهل کتاب، با اشاره به آیات سوره توبه، مبنی بر نجاست مشرکین، تعبیر نجاست را به معنای پلیدی روح می شمارد نه ناپاکی جسم. در ادامه بحث در مورد طهارت یا نجاست یهود و نصاری (اهل کتاب) نیز به این دلیل که در قرآن موردی پیرامون آنان مبنی بر نجاست مطرح نشده است و آنان مشرک نیستند و پیرو توحید و پیامبر و دین توحیدی هستند حکم به پاکی داده است و به حکم آیت الله حکیم مبنی بر پاکی اهل کتاب نیز اشاره می کند. نکته قابل تعمق در این زمینه این است که، فقهای شیعه در باره نجاست کفار و مشرکین، تقریبا اتفاق نظر دارند، یعنی از نظر همه آن ها کافر و مشرک نجس هستند. اما موضوع عدم نجاست اهل کتاب از موارد اختلاف میان فقها است که بعضی موافق و برخی مخالف می باشند. طبق بررسی های به عمل آمده، دکتر مفتح به عنوان یک عالم پیشرو دین، تنها عالم شیعه هستند که علاوه بر حکم پاکی اهل کتاب، حکم بر پاکی مشرکین داده اند. این حکم از این جهت حائز اهمیت است که برای ترویج و تبلیغ اسلام و جلوگیری از بدبینی نسبت به اسلام نقش مؤثری دارد. همچنین موجب سهولت در کار اشخاصی که مشاغل سیاسی یا تجاری و... دارند و ناچار به سفر به کشورهای مختلف هستند، می شود. مشکلات عدیده آنان در ارتباطات، مرتفع می گردد. وی در تعاملات اجتماعی داخلی نیز قائل به برابری و مساوات و ارتباطات مسالمت آمیز بین مردم، فارغ از دین و مذهب بوده و در عمل نیز به آن پایبند بودند. در برخورد با اهل کتاب با رأفت و مهربانی برخورد می کردند. به گفته نوه ایشان، دندانپزشک خانوادگی، یک پزشک مسیحی بوده است. ایشان همواره در پی ارتباط و تعامل با برادران اهل تسنن بود و با دعوت از قاریان و اندیشمندان و نویسندگان اهل سنت کشورهای اسلامی، در راه ایجاد وحدت و دوستی در مسیر تقویت اسلام گام بر می داشت.
حقوق، حدود آزادی و حضور اجتماعی بانوان
آیت الله مفتح، نسبت به آگاهی، آموزش و حضور بانوان در فعالیت های اجتماعی، با رعایت اصول و موازین اسلامی و شرعی نظر مثبت داشت. درتمامی تجمعات سیاسی، مذهبی، علمی و اجتماعی که توسط ایشان راه اندازی می شد، بانوان نیز حضور فعال داشته و هیچگاه منع نشدند. تحصیلات دانشگاهی دختران ایشان، در شرایط آن دوره، که محدودیت های فراوانی برای تحصیل دختران از جانب بسیاری از خانواده های مذهبی وجود داشت، حکایت از وسعت نظر ایشان دارد. فرزند (دختر) دکتر مفتح نقل می کند: «ارزشهای تربیتی ایشان، برخوردهای عاطفی توأم با ارشاد و راهنمایی بود و این مسئله خصوصاً در مورد دخترانشان بسیار مشخص تر جلوه می کرد... ایشان کاملا معتقد بود که بایستی، تحصیل علم و دانش را با آخرین مدارج تحصیلی به شرطی که بر خلاف موازین شرعی نباشد و این کسب علم، خدای ناکرده باعث انجام فعل حرامی نشود، طی کرد... زمانی که ایشان در منزل بود، سعی در بالا بردن آگاهی های مذهبی و علمی و پاسخ گفتن به سئوالات ما داشت و نقش مؤثری در تربیت و پرورش فرزندان ایفا می کرد.» همسر دکتر مفتح دیدگاه ایشان نسبت به تحصیل دختران را بیان می کند: «در مورد تحصیل دختران اعتقاد داشتند که چون دختران، مادران آینده هستند، بنابر این باید تحصیل کنند و با حفظ شئونات اسلامی برای جامعه مفید باشند و فرزندان خوبی نیز تربیت کنند. لذا با ادامه تحصیل دختران با رعایت اصول اسلام موافق بودند.» یکی دیگر از مستندات، که حاکی از توجه و تأکید ایشان، به حضور بانوان در عرصه های اجتماعی با حفظ حریم های اسلامی است، گزارشی از پلیس تهران به ریاست اداره اطلاعات شهربانی کل کشور است. درگزارش، ضمن ذکر نام آقای شیخ محمد مفتح به عنوان استاد دانشگاه و پیش نماز مسجد جاوید و ممنوع المنبر بودن ایشان، به برگزاری کلاس تفسیر قرآن توسط دکتر مفتح، در بخشی از مسجد وحضور دختران و پسران جوان که برخی دانشجو می باشند به صورت مجزا، در این کلاس ها اشاره می شود. آیت الله مفتح، ارزش فراوانی برای کسب علم و دانش و آشنایی با معارف اصیل اسلام قائل بود و در این امر مقدس برای بانوان استثنائی وجود نداشت. از همین رو در جذب دانشجویان توجه خاص نموده و در مصاحبه تلویزیونی، در تشریح برنامه های دانشکده الهیات و معارف دانشگاه تهران اعلام می کنند یک سوم ظرفیت گزینش دانشجویان به دختران اختصاص یافته است. این امر مؤید توجه ویژه ایشان به لزوم رشد و شکوفایی فکری و فرهنگی بانوان، به عنوان نیمی از جمعیت فعال جامعه می باشد و قابل تحسین است. درحال حاضر با بررسی آمار و ارقام به راحتی می توان به میزان بالای رشد و بالندگی بانوان در عرصه های اجتماعی و علمی پی برد. درصد بالای پذیرفته شدگان دانشگاه ها، عضویت و فعالیت در گروه های علمی و پژوهشی، المپیادها، مدیریت در سمت های دولتی و... نشان از عملی شدن بخشی ازتفکر دکتر مفتح در حضور اجتماعی و علمی بانوان ضمن رعایت شئونات اسلامی می باشد. اما هنوز جامعه ظرفیت بالاتری در زمینه حضور فعال تر بانوان دارد که امید است با برطرف شدن موانع، در آینده ای نزدیک به آن دست یابد. آیت الله مفتح حدود آزادی بانوان را این گونه تبیین نموده: «یک مسئله ای که نظر بخصوص، مجامع اروپا را به خود جلب کرده است، حقوق زن در حکومت اسلامی و رفتار حکومت اسلامی نسبت به زنان است. حقوق زن در اسلام یک واقعیتی است که عالی ترین و بهترین حقوقی که، رعایت کرامت زن و شخصیت زن در آن شده باشد، در اسلام است. باید به شما بگویم این تعصب نیست، واقعیت است. در اسلام مسئله، به برابری حقوق مرد و زن و برابری ارزش فعالیت مرد و زن تنها مطرح نیست. بلکه بالاتر از این، بر خلاف دنیای غرب و دنیای اروپا که زن را از کرامت و شخصیتش پائین آورده و می بینید در اروپا و در آمریکا، زن به عنوان وسیله ای برای لذت بردن مرد و حتی پائین تر، وسیله ای برای تبلیغ، وسیله ای برای فروش جنس، وسیله ای برای تجارت... زن این وضع افتاده و شخصیت اجتماعی زن به کلی کنار گذاشته شده. اما در جامعه اسلام، زن با حفظ کرامت و شخصیتش می تواند فعالیتهای فراوانی داشته باشد و همان ارزشی را که مرد در جامعه دارد، همان ارزش را زن هم خواهد داشت. مرد می تواند فعالیت اجتماعی داشته باشد. یک زن در فرهنگ هم می تواند فعالیت اجتماعی داشته باشد. فقط، اسلام چون می خواهد جامعه ای سالم پی ریزی کند نه جامعه فاسد. بنابر این می گوید: زن می تواند در فعالیت ها شرکت کند، اما به شکلی که باعث فساد نشود، در مسائل فعالیت های اداری، فعالیت های تجاری، فعالیت های کشاورزی، حتی الان در روستاهای ایران که خانم فعالیت دارد. و همان طور که یک مرد فعالیت دارد اما هیچ شکل زننده ای هم ندارد. دارد تولید می کند خیلی هم ما برای اون خانمی که فعالیت کشاورزی دارد احترام قائلیم.» ایشان در پاسخ به سؤال خبرنگار، در باره حق طلاق بانوان شرح می دهد: «حق طلاق، همانطور که آقا فرمودند؛ می تواند از اول شرط کند، اگر چنانچه بر او اجحاف شد می تواند حق طلاق را در دست بگیرد.» دکتر مفتح به اعطای حق طلاق به زنان در دو مقطع زمانی، نظر متفاوت داشتند. چنان که در سال 41 در جریان تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، به آن معترض، اما در سال 57 در مصاحبه تلویزیونی آن را تأیید کردند. حجتالاسلام و المسلمین دکتر محمد هادی مفتح بیان می کند: «تغییر نظر فقهی نبوده و منافاتی با هم ندارد. حق طلاق با مرد است آنچه اتفاق افتاده و در قانون است، شرط ضمن عقد در شرایطی که در عقد ذکر می شود زن اجازه طلاق داشته باشد و مرد هم تأیید کند از نظر فقهی مشکلی نیست.» نظر دکتر مفتح در باره حدود حجاب بانوان و قانون الزام حجاب، از زبان دکتر محمد رضا مفتح: «همان نظر اسلام است. معتقدند در حجاب یک تدریج و طیف وجود دارد. حجاب در اسلام یک بحث خیلی بسته نیست بلکه بستگی به عرف دارد، یک چیزی در یک عرف حجاب است و در یک جای دیگر بی حجابی است. خانواده و فامیل همه چادری بودند. خانم ها با مانتو روسری هم به مسجد قبا می آمدند، ایشان عکس العمل منفی نداشت. زمان ایشان مسئله حجاب زیاد مطرح نشده بود. ایشان نظرشان عدم تعصب است. ایشان قائل به سخت گیری ها نبود و به من پسر هم نمی گفت نماز خواندی، نخواندی، بخوان، نخوان. معتقد بود با محبت این اعتقاد و تقید ایجاد شود.» دکتر محمد هادی مفتح می گوید: «خواهران در دبیرستان اسلامی تحصیل می کردند. مؤسسان و مدیران مدرسه متدین و چادری بودند. در دانشگاه نیز خواهر با چادر حاضر می شده و حتی روی برخی همکلاسی ها تأثیر گذار بوده است.» وی درباره نظر پدر پیرامون حجاب بانوان می گوید: «گویا خبرنگاری خارجی در اسفند ماه 57 قبل از رفراندوم جمهوری اسلامی با ایشان مصاحبه کرده و در آنجا صریحاً می گوید: ما بحث اجبار پس از پیروزی نداریم بنابر این هست خانم ها خودشان به ارزش حجاب پی ببرند و خودشان اختیار کنند بنا بر اصرار و اجبار در حجاب نیست. قرار نیست به زور نسبت به حجاب خانم ها رفتاری داشته باشیم. چند ماه پس از پیروزی انقلاب که مجریان بی حجاب به صدا و سیما می آمدند، پدر اعتراض می کردند باید صدا و سیما فرهنگ سازی حجاب کنند. چون قرار است خانم ها خودشان پیشگام در حجاب شوند.»
اهمیت خانواده و تعلیم و تربیت در سیره عملی دکتر مفتح
همسر ایشان با اشاره به اهمیت کانون خانواده از دیدگاه دکتر مفتح، توجه وافر به تعلیم و تربیت و برخورد توأم با عطوفت ایشان با فرزندان را یادآور شده و ادامه می دهد: «شیوه تربیت ایشان بر مبنای تربیت اسلامی و به صورت تذکرات غیر مستقیم بود. ایشان با عمل سنجیده و عطوفت فراوان و رفتار دقیق، برای فرزندانشان الگوسازی می کردند. شهید مفتح نسبت به تأمین نیازهای روحی بچه ها بسیار دقت داشتند، تا جایی که با وجود مشغله بسیار زیاد، برای تفریح فرزندان هم وقت می گذاشتند. شهید مفتح اعتقاد داشتند که واحد اصلی تشکیل دهنده جامعه خانواده است. و باید نسبت به خانواده احساس مسئولیت کرد. به همین دلیل خود نیز، اهمیت زیادی به خانواده و تربیت و تحصیل فرزندان می دادند و در تصمیم گیری ها و مسائل خانواده با فرزندان مشورت می کردند. اگر چه به صورت غیر مستقیم حرکات و اعمال فرزندان را دقیقاً زیر نظر داشتند، و در کمال عطوفت و مهربانی اشتباهات احتمالی شان را تصحیح و آنها را راهنمایی می کردند و تأکید ایشان این بود که فرزندان باید خودشان، در مسائل مختلف به نتیجه برسند و راه را انتخاب کنند. زیرا می دانستند آن چه تحمیلی باشد، پایدار نخواهد بود. و بنابر این، آنان را فقط راهنمایی و به طور غیر مستقیم و بدون تحمیل نظرشان، به راهی که می خواستند هدایت می کردند.» دکتر محمدرضا مفتح محور روش تربیتی پدر را، محبت و عدم اجبار می داند: «آقای سخایی از دانشجویان ایشان می گوید: دانشجو بودیم و بچه ها نماز صبح را زورشان می آمد بلند شوند، ما خیلی بحث داشتیم که چه مسلمانی هستید؟ آمدیم پیش آقای مفتح و موضوع را گفتیم. ایشان گفتند : حالا نماز صبح هم نخواندند عیبی ندارد، فشار نیار و سخت نگیر. اصلا نگاهش به مسائل تربیتی این جور بود. هیچ وقت، آقاجان به ما نگفت چرا نمازت را نخواندی، چرا خواندی، کی خواندی، می خوانی یا نمی خوانی؟ و... اصلا نگاهش به مسائل تربیتی این جور بود. با بقیه جوان ها هم همین طور رفتار می کرد. ایشان روش تربیتی شان ، روش محبت مداری بود و اصلا سخت گیری نمی کرد و عصبانی نمی شد. آن موقع مثل الان نبود، تنبیهات سخت و معمولی در خانواده ها متداول بود، اما بزرگترین تنبیه ما این بود که ببینیم از ما ناراحت و دلخور است. دلجویی می کردیم تا دلخوری برطرف شود.» خانم جابری انصاری (همسر دکتر مفتح) می گوید: «ملاک های شهید مفتح در زندگی خانوادگی، دیانت، صداقت، نجابت و قناعت بود. معتقد بودند که زندگی باید در چهارچوب دستورات الهی باشد و این معنا در تمام امور زندگی ما محسوس بود. چه از طرف ایشان و چه از نظر انتظاراتی که از من داشتند. ما سعی می کردیم که به گونه ای عمل کنیم که مورد رضایت خداوند باشد و این اصل حاکم بر تمام مراحل زندگی و تربیت فرزندانمان بود و به لطف خداوند فرزندانمان همگی تحصیلات عالیه دارند و با ایمان و تقوای کامل خدمتگزار جامعه اسلامی هستند.» دکتر محمد هادی مفتح پیرامون نظر پدر در استفاده فرزندان از برنامه های تلویزیون پیش از انقلاب و نیز مطالعه کتاب های مورد علاقه آنان می گوید: «در خانواده های مذهبی تلویزیون رایج نبود و به عنوان وسیله حرام می دانستند و نامطلوب بود. خانواده هم طالب آن نبودند. کتاب های دکتر شریعتی و نوارهای سخنرانی وی به وفور در منزل بود. برادرم پای صحبت های دکتر شریعتی می رفت وضبط می کرد و پدر، اغلب شب ها گوش می دادند تا اگر کم و کاستی باشد مطلع شود. شیوه تربیتی پدر بدین گونه بود که، با راهنمایی ها و هدایت ها می گذاشتند فرزندان به این نتیجه برسند که یک تفکر، تفکر ناصحیح است. ایشان از سر اجبار و اکراه مطلب را به فرزندان تحمیل نمی کردند.» خانم جابری انصاری، همسر و همراه دکتر مفتح، نقش تربیت فرزندان را، ایفا نموده است. «همکاری من با ایشان در مبارزات سیاسی غیر مستقیم بود. زیرا با توجه به مشغله فراوانی که ایشان داشتند، نگهداری و رسیدگی به امور منزل به عهده من بود و همواره سعی می کردم، ایشان با آرامش خاطر به مسائل اجتماعی و فعالیت های سیاسی و مبارزه علیه رژیم شاه بپردازند. با توجه به سختی های خاصی که در طول مبارزات سیاسی، برای افراد مبارز پیش می آمدند، من نه تنها مخالف فعالیت های ایشان نبودم، بلکه زمینه های لازم را برایشان فراهم می کردم. ایشان در منزل از هیچگونه همکاری دریغ نداشتند و به تمام مسائل ریز زندگی و تربیت و تحصیل فرزندان رسیدگی کامل می کردند.»دکتر محمد مهدی مفتح از عاطفه سرشار پدر و توجه و ابراز محبت بی دریغ به خانواده و فرزندان می گوید. همسر دکتر مفتح نیز از نقش وی، در امر تعلیم و تربیت فرزندان و تأثیر مثبت علم و فضیلت پدر، در میل و اشتیاق فرزندان برای الگو گیری از ایشان می گوید: «ایشان بیشتر معلم فرزندانشان بودند، و فرزندانشان به ایشان به دیده الگو و راهنمای خود نگاه می کردند. مسلماً مقام والای علمی ایشان در پیدا شدن این دید، در فرزندانشان نقش به سزائی داشت. چه؛ ایشان با تکیه بر همین غنای علمی، لحظه ای از ارشاد و راهنمایی فرزندان خویش غفلت نمی کردند. و شخصیت علمی و موقعیت اجتماعی ایشان باعث می گردید که فرزندان، ایشان را الگوی زندگی خویش قرار دهند. واقعاً من فکر می کنم همین که بحمدالله، تمام فرزندان ایشان مؤمن به اسلام و انقلاب و امام هستند. ثمره این دید و این تلاش مستمر ایشان برای تربیت و ارشاد فرزندانشان می باشد.» دکتر محمد مهدی مفتح، از دقت پدر در امور درسی فرزندان نقل می کند: «پدر از مدرسه، رفتار در مدرسه، هم بازی ها و دوستانی که داشتیم هیچ وقت غافل نبودند.» دکتر محمد هادی مفتح فرزند ایشان درباره توجه ویژه پدر، به خانواده نقل می کند: «اخوی به دکتر گفته بودند: برخی افراد می گویند؛ آنقدر در مبارزات سیاسی و اجتماعی هستیم که از خانواده غافلیم. شهید مفتح، فرموده بودند: من باور نمی کنم کسی نسبت به خانواده اش بی توجه باشد؛ به جامعه اش توجه داشته باشد.» دکتر محمد مهدی مفتح نیز درباره صبر و مدیریت ایشان درشرایط بحرانی و دشوار، بیان می کند: «شب17 شهریور57 عروسی همشیره بود و شهید برای مداوای زخمها (جراحاتی که در راهپیمایی توسط نظامیان برداشته بود) در بیمارستان بود. تا رسیدیم، در دم ساواکی ها آمدند که ایشان را دستگیر کنند، به خانواده آرامش دادند که عروسی انجام شد. دو هفته پس از دستگیری که ملاقات رفتیم، آثار شکنجه و اذیت جسمی بود.» مهندس محمد پیشگاهی فرد داماد دکتر مفتح، از توجه وی به خانواده و تعلیم و تربیت فرزندان در شرایط دشوار مبارزاتی می گوید: «معمولا (در بین) مبارزین به خاطر شور مبارزاتی زندان و تبعید، خانواده فراموش می شد ولی جامع بودن آیت الله، علیرغم گرفتاری ها و زمانهایی که برای برنامه ریزی انقلاب داشتند، زمانهایی که در منزل بودند، عین یک پدر واقعی تمام وقت را روی تحصیلات و تربیت بچه ها بگذارد و صحبت داشته باشد و تربیت و رفتارشان را تحت نظر داشته باشد.»
اندیشه اقتصادی
از منظر دکتر مفتح، اسلام دینی جامع و کامل که برای تمام امور بشر: دنیوی، اخروی، مادی، معنوی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سایر شئون، برنامه و قوانین عادلانه ارائه نموده است. «الاسلام دین و دوله» یعنی اسلام آئینی است که مردم را در زیر لوای توحیدی به صورت «امت» در آورده که در آن واحد، هم روابط و وظائف افراد با خداوند و هم روابط افراد را با هم دیگر، معین نموده است )عبادات، معاملات، سیاسات) بنابراین، می توان اسلام را با مسیحیت در مسئله حکومت مقایسه کرد. اسلام به همان اندازه به امور دنیایی مسلمانان بستگی دارد، که به امور دینی. از دیدگاه ایشان، اسلام علاوه بر جنبه های اعتقادی که ادیان دیگر نیز دارند، دارای قوانین و نظام اقتصادی و اجتماعی و سیاسی است. «اسلام که در زمینه مسائل اقتصادی نیز نظریات جامع و مهمی دارد. در این مورد، مقررات اجتماعی عادلانه ای را که ما در عصر پیشرفت بشر و ترقی افکار در قرارداد صلح ژنو و یا اعلامیه حقوق بشر و یا قراردادهایی دیگر می بینیم، در10 قرن پیش بیان کرده است. اگر آزادی فرد را در انتخاب شغل در اعلامیه حقوق بشر، اکنون مطالعه می کنیم باید توجه داشت، این همان اصلی است که اسلام، نظام مالی و اقتصادی خود را بر روی آن بنا نهاد. آری اسلام، مالکیت فردی و آزادی او را در فعالیت های ثمربخش به حال اجتماع، پذیرفت. در عین اینکه برای مالکیت، حدود و مقرراتی معین نمود و نظامی؛ بین کمونیسم وکاپیتالیسم را پی ریزی کرد.» دکتر مفتح، به قوانین عادلانه اسلام برای کارفرما و کارگر، اشاره می نماید: «اسلام بعد از قبول اصل مالکیت و آزادی فرد، حقوق و امتیازاتی برای کارگر مقرر داشته است، که جوابگوی احتیاجات این طبقه می باشد.» آیت الله محمد مفتح، راهکار اجرای احکام اسلامی، از جمله احکام اقتصادی را، پذیرفتن اسلام به عنوان یک مکتب زنده می داند، مکتبی که اقتصاد دارد و اقتصاد آن زنده است. ایشان معتقد است هنگامی که یک جوان با مطالعه احکام اسلام را نجات بخش و قابل اجراء در جامعه امروزی می یابد و می بیند ربا، اقتصاد را از بین می برد، جامعه را فلج می کند، اسلام با ربا جور نمی آید، معامله ربوی به هر شکل آن لطمه اقتصادی دارد، ربا را ترک می کند. بنا بر گفته حجتالاسلام و المسلمین دکتر محمد هادی مفتح و مستندات بازمانده از ساواک، شهید مفتح در دهه 40 ممنوع المنبر شدند، بعد از انقلاب هم بیشتر اوقات در جلسات حزب جمهوری شرکت داشتند و بعد از مدت کوتاهی که از پیروزی انقلاب می گذشت به شهادت رسید، لذا فرصت چندانی برای ارائه آراء و اندیشه های خویش نداشتند. بخشی از آراء و اندیشه های آیت الله مفتح از بررسی اوراق بازجویی در ساواک استخراج و به نگارش در آمده است. نکته قابل تعمق «تاکتیک مبارزاتی» است که ایشان به کار بسته است. دکتر محمد هادی مفتح با نقل قول از پدر اشاره می کند: «با طرح مباحث تفسیری، فقهی و علمی در برگه بازجویی، موجب سرگرم کردن ساواک برای یافتن سرنخ از بین این مباحث شده و نتیجه آن توقف شکنجه در زمان مشغول بودن بازجو به مطالعه مباحث یاد شده بوده است.» دکتر مفتح هدف خود از برگزاری کلاس های اصول عقاید و تفسیر و جامعه شناسی و اقتصاد اسلامی را پیشگیری از ناهنجاری ها و جرائم و انحرافات، از طریق آشنا کردن جوانان با تعالیم اسلام می داند. به عقیده ایشان اگر طبقه جوان و تحصیلکرده مرتکب دزدی و رشوه خواری می شوند و یا گرایش های غیر اسلامی پیدا می کنند، دلیل آن ناآشنایی با تعالیم عالیه اسلام است، اسلامی که مجالس روضه خوانی فقط گریه و نقل معجزه های غیر واقعی و خرافی است و یا منبری ها فقط به دنبال تحریک احساسات و داغ کردن و شلوغ کردن مجلس هستند، موجب می شود جوان در جای دیگر به دنبال واقعیت رفته و گمراه شود. ولی اگر اصول عقاید اسلامی مانند توحید، با روش صحیح و اصول علمی و فلسفی بیان شود؛ جوان هیچ گاه به مذهب ماتریالیسم و مادیت روی نمی آورد. جذابیت اسلام جلوی کتاب های مضر را می گیرد. جامعه شناسی و اقتصاد، جوان را با اجتماع اسلامی که پیامبر پی ریزی کرده آشنا می کند و اصل مالکیت را که زیربنای اقتصاد اسلامی است می فهمد و وقتی فهمید زکات اسلامی و خمس اسلام از نظر اقتصادی به چه میزان می تواند به طبقات ضعیف کمک کند، به مرام های ضد اسلامی اشتراکی گرایش پیدا نمی کند.
زکات
زکات از دیدگاه دکتر مفتح با استناد به آیه ی 30 سوره توبه: «یا ایهاالذین آمنوا ان کثیراً من الاحبار و الرهبان لیأکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله والذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم.» بیان می کند: «ای کسانی که ایمان آورده اید بسیاری از علمای یهود (احبار) و رهبان (رهبران دین نصاری) اموال مردم را به باطل می خورند و از راه خدا مردم را باز می دارند و کسانی که طلا و نقره را جمع می کنند و در راه خدا انفاق نمی کنند، آن ها را به عذابی دردناک بشارت بده (بت پرستان) در آن روز که بر همین طلا و نقره ها گداخته می شود و پیشانی و پشت آن ها داغ می شود و به آن ها گفته می شود: بچشید درد آن را، این همان طلا و نقره ای است که انباشته می کردید و در راه خدا انفاق ننمودید. در تفسیر این آیات در قسمت اول می گفتم که آیا این مذمت و سرزنش که قرآن از علمای یهود می کند فقط برای یهود است یا در بین مسلمانان هم اگر عالم دین اسلام اموال مردم را نابجا بگیرد و بخورد، این حرام است.» دکتر مفتح در ادامه به قسمت دوم آیه که جمع آوری مال و عدم انفاق در راه خدا است اشاره می کند و نقل می کند که عده ای از یاران پس از نزول این آیه به پیامبرخدا مراجعه کرده و اظهار میکنند؛ اگر چنین است ما هلاک شدیم زیرا هر کدام مقداری پول و طلا و نقره داشتند. حضرت در پاسخ پرداخت زکات را مانع شمول آیه بر آنان ذکر می کند. در واقع این آیه، آیه ی وجوب زکات محسوب می شود.
خمس
دکتر مفتح در تفسیر آیه ی 41 سوره انفال (که به آیه ی خمس معروف است) به شرح احکام خمس می پردازد. «فاعلموا انما غنمتم من شی فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل» می دانید که آنچه از غنیمت به دست آورده اید، یک پنجم آن به خدا و پیامبر و خویشاوندان پیامبر و یتیمان و مساکین و در راه ماندگان (کسی که در راه و سفر بی پول شده است) تعلق دارد. سپس به اختلاف نظر علمای اهل سنت و علمای شیعه اشاره می کند، علمای اهل سنت خمس را مختص به غنیمت جنگی دانسته اما علما و مفسران شیعه غنیمت را شامل ارباح (سودها) مکاسب و سودی که از کسب و تجارت به دست می آید نیز دانسته و معتقدند به آن هم خمس تعلق می گیرد. ایشان نظر شیعه را ترجیح داده و همه علمای شیعه نیز فتوا بر وجوب خمس بر منفعت و استفاده از تجارت و کسب داده اند. چرا که فقه شیعه، دریافت زکات بر فرزندان پیامبر را حرام می داند و به همین دلیل خمس به آنان تعلق می گیرد. در پاسخ به این پرسش که آیا این یک امتیاز و بی عدالتی نیست؟ شرح می دهند: در آغاز اسلام زکات واجب شد و اگر سهمی از زکات برای پیامبر تعیین می شد، این شائبه به وجود می آمد که پیامبر قصد دارد از این راه برای خود و فرزندان پول و سود کسب کند، لذا دریافت زکات را بر خود و فرزندان حرام اعلام کرد. اما با قدرت یافتن اسلام، خمس بر غنیمت های جنگی یا استفاده از کسب و تجارت را برای فرزندان خویش مقرر کرد.
انفال
انفال از منظر دکتر مفتح طبق آیه ی 1 سوره انفال این گونه بیان شده است: «یسئلونک عن الانفال قل الانفال لله و الرسول» معنای آیه ی فوق را شرح می دهد: در باره انفال از تو سوال کنند (انفال قله های کوه و زمین و جایی است که صاحب معین ندارد) بگو انفال از آن خدا و پیامبر اوست. در نتیجه هیچ فردی اجازه تصاحب و تملک انفال را ندارد.
ارث
ارث و تفاوت سهم ارث زن و مرد جزء پرسش هایی بوده است که آیت الله مفتح، به فلسفه آن اشاره کرده و با بیان آیه ی 11 سوره نساء «للذکر مثل حظ الانثیین» برای مرد نصیبی دو برابر نصیب زن است. بیان می کند: مطابق این آیه، مرد دو برابر زن ارث می برد و این امر در قانون مدنی ایران نیز وجود دارد و دلیل حکم فوق را این امر می داند که چون زن واجب النفقه مرد است بدین معنا که نفقه زن بر مرد واجب است، پس مخارج مرد بیشتر می باشد، ولی مرد واجب النفقه زن نیست. در نتیجه اگر زن نیاز مالی داشته باشد بر مرد واجب است که کار کند و آن نیاز را برطرف کند و مخارج زن را بپردازد، ولی زن چنین تکلیفی ندارد. ایشان، در راستای اجرای یکی از مهمترین احکام اقتصادی اسلام، یعنی رواج وام های قرض الحسنه و قراردادهای اقتصادی بدون ربا، اقدام به تأسیس صندوق قرض الحسنه مسجد قبا می نماید. اما اکنون متأسفانه پس از گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی اقتصاد سالم اسلامی حاصل نشده است و بانک ها و مؤسسات مالی در بسیاری از موارد بدون توجه به قوانین اقتصادی اسلام مبادرت به بستن عقود مالی ربوی می کنند. تعداد و بودجه مؤسسات قرض الحسنه خودگردان که توسط خیرین اداره می شود، به اندازه ای نیست که در اصلاح نظام اقتصاد بیمار کشور تأثیر قابل توجهی داشته باشد. دکتر مفتح، طی سفری که به مصر داشت، از دانشگاه الازهر بازدید نمود و از دو شخصیت متخصص و استاد برجسته اقتصاد اسلامی مصر، برای ایراد سخنرانی در سالگرد تأسیس صندوق قرض الحسنه مسجد قبا به ایران دعوت کرد. ولی ساواک از اجرای برنامه جلوگیری کرد. دکتر مفتح، طی مصاحبه تلویزیونی و شرح برنامه هایی که اوائل سال 1357 داشته اند، به برگزاری چند کنفرانس علمی با موضوعات مهم و مورد لزوم، از جمله بحث اقتصاد اسلامی اشاره می کند. این امر نشانه ی توجه ویژه و اهمیت موضوع اقتصاد اسلامی از منظر وی می باشد. ترویج قوانین اقتصاد اسلامی و لزوم آموزش آن از نظر وی، بسیار حائز اهمیت بوده است. دکتر محمودی از دانشجویان و شاگردان ایشان، در خاطرات خود، از برگزاری کلاس اقتصاد، در کنار کلاسهای تفسیر، عربی، نهج البلاغه، جامعه شناسی که توسط دکتر مفتح، در مسجد قبا تشکیل می شد و استادان فن، به تدریس می پرداختند، خبر می دهد. آیت الله مفتح، با توجه به حساسیت ویژه ای که نسبت به ترویج قوانین اقتصاد اسلامی و رفع معضلات و امور ناصوابی چون رواج ربا در تعاملات اقتصادی داشت، از هر فرصتی جهت درمان اقتصاد بیمار جامعه استفاده و از هیچ تلاشی فروگذاری نمی کرد. ایشان هنگام انتشار کتاب «نظام کار و کارگر در اسلام» که به وسیله آقای سید جعفر شیخ الاسلامی نگارش و ترجمه گردید، مقدمه ای بر آن نوشت. ایشان در تبیین احکام اسلام، در زمینه های مختلف تمام تلاش خود را به کار بست و در مقابل تحریفات و وضع قوانین مغایر شرع و حمله به شعائر دینی، سکوت ننموده و به شدت ایستادگی می کرد. در مقطعی که قوانین اسلامی ارث و طلاق، مورد وهن و حمله مطبوعات وابسته به دولت و قوه قضائیه رژیم پهلوی قرار گرفته بود، اعلام می کند: «ما سربازان امام زمان هستیم و حالا می بینیم که دارند قانون ارث و طلاق را بر خلاف قرآن درست می کنند. باید دفاع کنیم... مطبوعات و مجلات و نویسندگان دارند، بر علیه قرآن قلم فرسایی می کنند و ما مانع می شویم. از من می خواهند، قدری آرام تر صحبت کنم، مگر من چه می گویم.»